بی پدر

ساخت وبلاگ
به سر خاک پدر،دخترکی  

صورت سینه به ناخن می خست

که نه پیوند و نه مادر دارم

کاش روحم به پدرم می پیوست

گریه بهر پدر نیست که او

مرد و از رنج تهی دست رست

زآن کنم گریه که اندر یم بخت

دام بر هم انداخت گست

شصت سال آفت این دریا

هیچ ماهی نیفتاد به شست

پدرم مرد ز بی دارویی

وندرین کوه،سه داروگر است

دل مسکینماز این غم بگداخت

که طبیبشبه به بالین ننشست

سویهمسایه پیم نان رفتم

تا مرا دید،در خانه ببست

همه دیدند که افتاده ز پای

لیک روزی نگرتندش دست

اب دادم به پدر چون نان خواست

دیشب از دیده من آتش جست

هم قبا داشت ثریا،هم کفشش

دل من بود که ایّام شکست

این همه بخل چرا کرد،مگر

من چه می خواستم از گیتی پست

سیم زرد بود،خدایی گر بود

اه از این ادم دیو پرست

پروین اعتصامی

شعر وداستان...
ما را در سایت شعر وداستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4arsalan72729 بازدید : 239 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 14:08